جدول جو
جدول جو

معنی پس خنی - جستجوی لغت در جدول جو

پس خنی
تکرار ترجیع بند و اشعار مراثی به وسیله ی سینه زنان که پس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس روی
تصویر پس روی
مقابل پیش روی، حرکت به عقب، پیروی، متابعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی کنی
تصویر پی کنی
عمل پی کننده، کندن جای شفته
فرهنگ فارسی عمید
(پُ سُ خُ / خَ)
پرگوئی. بسیارگوئی. پرحرفی. روده درازی. پرچانگی
لغت نامه دهخدا
(پَ نَ /نِ)
پشت خانه. داخل و اندرون سرای، بنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند، از آنکه در راه محتاج الیه نباشد. مقابل پیشخانه
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
شاگرد و نومشق کشتی گیران چرا که بعد از تعلیم همه شاگردان استاد بجهت تعلیم با او کشتی گیرد. (بهار عجم و شرح از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ)
پشت پای یا شاید بمعنی تیپا و اردنگ: در جمله نزدیک آمد که این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند وبه یک پس پای در موج ضلالت افکند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی به مشرق بحر عمان
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس خیز
تصویر پس خیز
شاگرد و نومشق کشتی گیران نوچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس خور
تصویر پس خور
بازمانده غذای دیگران را خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
داخل و اندرون سرای پشت خانه، بنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند مقابل پیشخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
پیروی اتباع تبعیت متابعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسخنی
تصویر پرسخنی
پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خونی
تصویر پر خونی
حالت و چگونگی پر خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس خور
تصویر پس خور
((پَ خُ))
کسی که بازمانده غذای دیگران را می خورد، بازمانده غذا
فرهنگ فارسی معین
ناخن پشت پای پرندگان که برای دفاع یا حمله به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی
برگش بازگشت
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که خوراک بازمانده ی دیگری را می خورد
فرهنگ گویش مازندرانی
کوچک ترینکمترین
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشنه ی پاقسمت عقب پا
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که صدای خس خس سینه اش به گوش رسد، فرد دچار تنگی نفس
فرهنگ گویش مازندرانی
مزرعه ای در کجور، پی ریزی بنا، شالوده ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی خوانی، هم خوانی کردن در آواز
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم بد بو ومتعفن، کسی که از پس مانده ی غذای دیگران تناول
فرهنگ گویش مازندرانی
به پشت رفتن، پس رفتن، گام نهادن به پشت سر
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
پستانک لاستیکی
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در ولوپی سوادکوه، مرتعی در حوزه ی آلاشت
فرهنگ گویش مازندرانی
دیر، دیرکاشت، زراعتی که دیرتر از موقع کاشت شود، مجازا
فرهنگ گویش مازندرانی
بینی کوچک، بینی ظریف
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه و مرتعی در لاشک کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
دوباره خوانی، هم سرایی با خواننده ی اصلی در ترجیع بندها
فرهنگ گویش مازندرانی
قمیش سرنا که آواری اصلی سرنا از آن است، بخشی از ساقه ی جو.، گونه ای گنجشک دم دراز و کوچک که از انگلهای درختان تغذیه کند
فرهنگ گویش مازندرانی